پارت ۹۵

جونگ‌سو سوپا رو ریخت تو کاسه، گذاشت جلوی تهیونگ و جونگ‌کوک.
تهیونگ سرشو پایین انداخت، بدون یه کلمه شروع کرد به خوردن.

ولی جونگ‌کوک اخماش رفت تو هم و غر زد:
– «مگه من مریضم که به من سوپ میدی؟ من غذا می‌خوام، نه سوپ!»

جونگ‌سو با حرص نگاهش کرد:
– «همینی که هست! میخای بخور ،نمیخوای نخور. مگه می‌تونی ساعت چهار صبح غذا سفارش بدی؟»

ات قاشقشو گذاشت توی کاسه و نگاه جدی به جونگ‌کوک انداخت:
– «عه، چقد غر می‌زنی! تهیونگو نگاه کن، مثل بچه‌ی خوب داره سوپشو می‌خوره، یه کلمه هم اعتراض نمی‌کنه… مگه نه تهیونگ؟»

تهیونگ با لبخند گفت:
– «آره.»
بعدم دستشو برد جلو و با ات زد قدش.

جونگ‌کوک با حالت بچه‌گانه زبونشو درآورد سمت ات، بعدم مجبور شد بشینه و سوپشو بخوره.

غذا که تموم شد، ات آروم بلند شد:
– «من می‌رم بخوابم.»

راه افتاد سمت پله‌ها.
جونگ‌کوک تا دید حرکت کرد، فوری از جاش پرید و پشت سرش رفت.

همین که ات خواست پاشو بذاره روی پله‌ی اول، جونگ‌کوک خم شد و بلندش کرد.

ات کلافه شد:
– «خودم می‌تونم برم.»

جونگ‌کوک با لحن سرد و کوتاه گفت:
– «آره… مگه اینکه پر پرواز داشته باشی بتونی این دویست‌تا پله رو بری بالا.»
دیدگاه ها (۱۵)

پارت ۹۶

پارت ۹۷

پارت ۹۴

پارت ۹۳

black flower(p,238)

black flower(p,237)

پارت ۱۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط